حقیقت عشق
میرم بالابوم که هوایی تازه کنم دنیاروتماشاکنم امایادم میاد این همون دنیایی که باتموم ادماش به من بدی کردن بی هیچ دلیلی برای همینم من بادنیاوتموم ادماش قهرم وبهشون پشت میکنم... باهمتون قهرم آدم دوس داره گاهی غرق شه صدايت را مي خواهم تــا مــوســیقی ســکوت لــحظه هــایــم بــاشــد نگاهت را می خواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد وجــودت را مــی خــواهم تــا گــرمــای قــندیل آغـوشــم بـاشد خیالت را می خواهم تا خاطر لحظه های فراموشم باشد دستها یت را می خواهم تا نوازشگر اشکهایم باشد و تــنهـا خــنده هــایــت را مــی خــواهـم تـــا مرحم کهنه ی زخمهای زندگی ام باشد آری تنها تو را می خواهم ﻫﻤــﺂﻥ ﻭﻗـﺘﯽ ﮐﻪ ﻟﺒــ ﻫﺂ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟـُﺪﺁ ﺷـﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺭﻭﺣَﺖ ﻣـَﺸﻐﻮﻝ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﮐــﺮﺩﻥ ِ ﻃﻌﻤـﯽ ﺍَﺳﺖ ﮐﻪ ﭼـﺸﯿﺪﻩ ﻟﺤــﻈﻪ ﺍﯼ ﻫَﺴﺖ ﺑــﻌﺪ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﻪ ﭘـــﯿﮑﺮﻫﺎ ﮐــﻤﯽ ﺍﺯ ﻫـﻢ ﻓـﺂﺻﻠﻪ ﻣــﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﭼِﺸــ ــﻢ ﻫﺎ ، ﺟـﺂﯾﮕﺰﯾﻦ ﻟــَﺐ ﻫﺎ ﻣــﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺁﻥ ﭼَﺸﻢ ﺩﺭ ﭼَﺸﻢ ﺷـُﺪﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻫــﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘـﮕﯽ ﺷَﻬﻮﺕ ﻭ ﺷــَﺮﻡ ﺑﻪ ﮔﻤـﺂﻧﻢ ﺟـــــ ـــﺂﻥ ِ ﺭﺁﺑــﻄﻪ ﺍﺳﺘــ !!! ........................................... عاشقم.....اما نمی دانم چگونه تو را بخوانم که اگر خواندنی بودی شعر بودی چگونه تو را ببینم که اگر دیدنی بودی نور بودی..... حسی به من میگه تو شعری.....تو نوری.....تو آهنگی من تو را حس میکنم چون عاشق تو هستم.... به خاطر روی زیبای تو بود
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیره گرفتاره
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل
از این بدتر، نشه رسوایی ما
که تنهاتر نشه تنهایی ما
دیگه کار ما گذشته از شکایت
هنوزم پایبندیم در رفاقت
میریزه تو خودش،دل غصه هاشو
آخه هیچکس نمیخاد قصه هاشو
غرق شدن همیشه تو آب نیست، تو غصه نیست، تو خیال نیست
آدم دوست داره گاهی تو یه آغوش غرق شه
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
Power By:
LoxBlog.Com |