حقیقت عشق
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی! سکوت کنی! فحشاشو بده وبهونه ها شو به جون بخری! تموم که شد... بغلش کنی واروم در گوشش بگی با من نجنگ. . . من دوســـــــتدارم؟! خـــــ♥ــــدایــا ﺩﻭﺳـﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ : ﻫﺮﻗﻠﺒﯽ، ﻓﻬﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ، ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺟﻤﻠﻪ ﯼ ﮐﻮﺗﺎﻫﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ، ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ، یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه
کاش بیایی و ببینی چگونه ازدوریت ناخوشم ای درمان تمام دردهای من
خیالت چه عاشقانه مرا به میهمانی آغوشت دعوت میکند "کاش هر روز جمعه بود تا بتوان دلتنگی هارا گردن غروبش انداخت!" آنقدر برای تو بوده ام... یک آدم هایی هستند که ... وقتی شادی کنارت نیستند ... چون حسودند .. وقتی غمگینی در آغوشت نمی گیرند ... چون خوشحالند ... وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند اما در واقع بی خیال تو هستند... اما ... ... وقتی مشکل دارند با تو خیلی مهربونند ... خیلی ... اینها "بدبخت ترین" انسانهای روی زمینند... 'گاهی دلت تنگ میشه فقط برا اینکه زل بزنی تو چشاش... خودت هیچی نگی... چشاش دوس داشتنشو فریاد بزنن... و وقتی مطمئن شدی... توی دنیاش جز تو کسی نیست... این دفعه زبون باز کنی و بگی: دوستت دارم همیشه فکر میکردم... اگه کل دنـــیا رو به پات بریــــزن و تمــــامه شهــــر زیر پات باشــــه تو می خوای بــه آسمــون زل بزنــی و بگــــــــــــــــی: مهمـــــــــون نمی خــــــوای؟!! تنهایی یعنی: ﻧـﻪ " ﺧــﻮﺩﺵ " ﻫــﺴﺖ ﭘُـــﺮ ﮐـــﻨﯽ ... چیزیم نیست خرد و خمیرم فقط همین کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز در عمق چشمهای تو گیرم فقط همین حَرفــت ک میشَــود بآ خَنــده میگــویَم: یــآدش بِخــیر...فــرآموشش کَــرده اَم! اَمــآ نِمیدانند هَنــوز هَــم کَسی اِشتــباه تَمـــآس میگیرَد...سُست میشَوم کِ نَکُنَد تُــو بـــآشی!
دلــت ک گرفته باشــد... با صدای دستفروش های دوره گرد هم گریه ات میگیرد! دلتــ ــ بگیره ولی دلگیــ ـری نکنــ ـی.. شاکــ ـی بشــ ـی ولی شکایت نکنــ ـی ... گریــ ـه کنــ ـی اما نذاری اشکاتــ ــ پیدا شـ ـن... خیلــ ـی چیزارو ببینــ ـی ولی ندیدش بگیــ ـری... خیلی ها دلتــ ـو بشکن و تو فقط "سکوتــ ــ" کنــ ـی.... بعضـ ـی وقتا مجبــ ـوری...
منـ از اینـ تنهاییـ از اینـ کهـ دیر میـ آییـ از اینـ کهـ روزیـ بهـ منـ بگوییـ تو بهـ منـ نمیـآییـ میـ ترسمـ.... چرا نمیـ دانیـ تو چگونهـ بیـ تو زمانـ میگذرد بارها اینـ را از خودمـ می پرسمـ منـ می ترسمـ...می ترسمـ... سـפֿـتــ تریــــלּ בو رآهــﮯ
بعضی وقتا وقتی که دلتنگ میشم یاد تو آرامشی میشه تماشایی هنوزم وقتی تنهام تویه این خونه همش حس میکنم هر لحظه اینجایی
دیـر آمده اے رفیــــــ~ــــق...
اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به یاد مرگ . . . بر لوح شیشه ای قلبت بنویس: یا تو و عشق، یا من و مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگـــــــــــــــ
غــــــــــم که نوشتن ندارد ای مهربان بیا بشکنیم دلی که عاشق نیست یا اگر هست مثل شقایق نیست ... بیا در این فصل خزان روی برگ های خشک قدم بگذاریم ... بیا با هم به سمت ان روشنایی ها و امیدواری های زندگی برویم ... ن جا جایی است برای من و تو ... آن جا بهشت پنهان من است ... آن جا قلب من است .. پس بیا در قلب من... گاهی دلتنگ می شوم ... دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها ... گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم و صدای شکست ها و خنده ها را ... و وجدانم را محاکمه میکنم ... من کدام قلب را شکستم و کدام امید را ناامید کردم ... کدام خواهش را نشنیدم ... و کدام احساس را له کردم ... و به کدام دلتنگی خندیدم ... که این چنین... عمیق ترین درد زندگی دل بستن به کسی است که بدانی ... هرگز به تو تعلق ندارد ... و من ابن رو با پوست و استخوانم درک می کنم ... دلـم گرفتــه اسـت یــا دلگـيـــرم یــا شایـــد هــم دلـم گیـــر اسـت نمــی دانــم … اصـلاً هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم فقـط مـی دانــم دلــم یـک جـــوری مـی شـــود جــــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت دلـــم کـه اینـطــور مـی شـــود ، غصه هـــای خــودم کـه هـیچ ، غصـــه ی همــه ی دنیــا مـی شــــود غصـه ی مـــن بعـــد دلــم بـدجــور غـــروب زده میشـــود ... گـآهی سـَنگــدِل تـَریـن آدم دُنیـآ هـَم که بـآشی ، یـک آن، یـآد کـَسی روی قـفـَسهـ سیـنهـ ات ســَنگــینی میکــُنــَد آنوقــت به طــور کـآملا غریزی، نـَفــَس عمیـقی میکــِشی تـآ ســَنگ کـــوب نـَکـُنی... باور کن...
دلم "کما"میخواهد ازانهایی که دکتر میگوید: متاسفم.. فقط برایش "دعا"کنید... عاشق که میشوی مراقب باش شبهای باقیمانده عمرت به این سادگی نخواهند گذشت من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت تنهای شب های خود اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان ! چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم …. اگه همه آدمهای دنیا کنارت باشن همیشه دلتنگ کسی میشی که نمیتونی کنارش باشی … !!! چــِگونہ مے شــَــوَد شاید به خاطر پوچی بعضی انسانهاست که شقایق همیشه تنها و زخمی است! بغض هایت رو برای خودت نگه دار بعضی وقت ها سبک نشی خیلی بهتره ...! نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم در عصر انتظار ، به حوالی بی کسی قدم بگذار و وارد کوچه پس کوچه های سکوت شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن و به باران نگاه کن مرا می یابی زیرلب میگویی : دیگه مهم نیست !
«دختریـــم»!
اسمان ابری نیست ... اما دلم گرفته است تنها نیستم ... اما دلم گرفته است روزگار خو میگذرد ... اما دلم گرفته است تو کیستی که با نبودنت ، در هر شرایطی دلم گرفته است ؟ ... ☆╮ ✡ ❂ -‘๑’-❊ ❋ ╰☆╮ ✡ ❂ -‘๑’- دوسـتـت داشـتم …زيــــــــاد … کـمـش کـردي … -‘๑’-❊ ❋ ╰☆╮ ✡ ❂ -‘๑’-❊ ❋ ╰☆╮ ✡ ❂ -‘๑’- پــریدن سختــــــه تا وقتی تو دستـــــه آدما سنگه یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...
هرگاه دلت هوایم را کرد،
به آسمان بنگر و ستارگان را ببین
که همچون دل من در هوایت می تپند
بدی هاش یادت میره
نامردیش یادت میره
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!
ومن چه ناشیانه درمیان روزمرگیها تو را گم میکنم
دیشب درپستویی ازنباید ها عشقم را پنهان کردم
غافل از این دل عاشق که به چشمان سحرانگیزی مبتلاست
وهیچ دعایی این طلسم را باطل نمیکند
که دیگر...
من برایم غریبه است...!
اینگونه است وقتی که میروی...
میمیرم...
چون نه تورا دارم نه خودم را...!!
بعضی از ادم ها
خیلی سخته که کسی رو دوست داشته باشی
و طرفت از احساست بی خبر باشه...
ولی حالا فهمیدم
...
خیلی خیلی سخت تر اینه که
کسی رو دوست داشته باشی
و طرفت هم بدونه که دوستش داری
اما بی تفاوت از احساست رد بشه...!!!!
ﮐـﻪ ﺍﺯ ﺗـــﻨﻬﺎﯾــﯽ ﺩﺭﺕ ﺑﯿـــﺎﺭﻩ ...
ﻧـﻪ " ﻓـــﮑﺮﺵ " ﺍﺟـــﺎﺯﻩ ﻣـــﯿﺪﻩ ،
ﺗــــﻨﻬﺎﯾﯿــﺖ ﺭﻭ ﺑــﺎ ﮐـﺴﯽ ﺩﯾـــﮕﻪ ...
فراموشت کردم!
سکوت
تو فضــ ـای بغضت بخنـ ـدی..
ﻧــــﻪ ﭘــــﻮﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍد …
ﻧــــﻪ زیبایــــی …
و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه ….
בو رآهـــﮯ بیـــלּ فــــرآمــوش ڪَــرבלּ و انتظــــآر استــ
گـآهـﮯ ڪآمـــــل فـــــرآمـوش مـﮯڪُنـﮯ
و بعـــב مـﮯبینـﮯ ڪـﮧ بــــآیـב مـنتـــظـِر مـﮯمــــآنـבﮮ
و گـآهـﮯ آنقـَבر مـنتظـِر مـﮯمـآنـﮯ ڪـﮧ
مـﮯفهمـﮯ زوבتـر از ایـלּها بایـב فـــــراموش مـﮯڪـــرבﮮ
زندان بان برســـرم فریاد زد:هــی..تــو
آزادی!.
و صـــدای گامهای غریبه ای
مراقب همین “دوستت دارم” ها
“عزیزم”ها
“مهربانم” ها
مراقب باشید!
بعضی ها بازی با کلمات را خوب می دانند غریبه هم نیستند!
همینهایی هستند که از جان می گویند و دلبری می کنند!
همین هایی که “آشق”می شوند تا ادای “عاشق”را در آورند!
بیچاره عشق!
باز هم سرش کلاه می گذارند آنهایی که,
نه لایق عشقند ونه انسان!..
خــیــلــــــــے تــنــهــــــــــان . . .
امــــــــــــا . . .
نــــــــﮧ ڪــــــــــﮧ نــتــــونــن بــــــــا ڪــــســــــــے بــــاشــن . . .
فــــقــــــــط . . .
دلـشـــون نــمــیــخــــــواد بــــــا هــــــر ڪـــســــــے بــــاشــن . .
دل بَــستن به کسیــه که
کــنــآرت نیستـــ ...
نفوذ می کند در استخوان هایت
جاسوس می شود در قلبت ...
آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون ...
دلتنگم...
سـَنگــدِل تـَریـنღღ
میـدآنی ،
کما ...
مراقب باش...
که ،
تو رآ فَـــرامــوش کـُــنـــَـم ..
امآ ،
عکســَــــت رآ که میبینـــَــم ،
تــــورآ که هیـــــچ
قولــَــم رآ فــَــراموش میکـُــنـــَــم***
بعضیــــ ـــــ شـــــ با
یــه دلتنگــی
یــه بغـض
یـه دلـواپسـی بـزرگ
نـه بخـاطـر اینکـه تنهـام...
نـه...
بـه خـاطـر اینـکـه بـریـدم
حتـی از خـودم...
امشــب هــم
مثـل
هـر شــب
از اون شـب هـاست...
دلتنگ یکی
اَز خُدآ گـــِـرِفـت چیزے را کہ نــِـمے دَهـــَــدمے گویند قـــِـسمـَــت نیست، حِکمـَـت اَستــــ
مـــَـن قـــِسمـَـت و حِکمـَـت نِــمے فـَـهمــَـمــــ
تــــــو خُدآیـــے
طاقـــَــت را مے فـــَـهمے
مـــَـگـــَــر نہ ؟!!.
و یک چیزی مثل صاعقه وجودت را خالی میکند
مسلح بـِہ خطر ناک تریـــن سلاح جها«ن» مهربانے !
اینجآ پر از ظرآفتہ
ظرآفتے کہ برآ ے دّیدنش بآید اهل دღل بآشے
ظرآ فتے کہ بہ دست آوردنش آسون نیست
دختــری نباش که به یه مــرد نیـــاز داره
دختــری باش که مــرد به او نیــاز داره
ایـنــدو با هم خیلی متفاوتــــنـد ....
کـــمترش کـردي …
بــي تـفاوت شــدم …
لااقل ديـگر مرا به نــفـرت نـرسان …
اگر هم دونه میپاشن یـــــه جای کــــار میلنگــــه
تا وقتی روبروشونی رفیق و یـــــار و همدردن
سرت رو برنگردون که عجیــــــب این قـــــوم نامـــــــردن.....
بیشتر از هر زمانی
دوست دارم خودم باشم !!
دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم
و نه هراس از دست دادن را .....
هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد
دلم هوای خودم را کرده است ...
همین...
سنگش نزن،،تحمل کن!!
همین که دستت رو آروم بگیره.....
یه فشار کوچیک بده.....
این یعنی من هستم تا آخرش.....
همین کافیه....!
Power By:
LoxBlog.Com |